امروز روزی ،
نعمت حیاتم دادی پس ،
اراده فرمودی جان دادی ،
دست ، پا …
قلب دادی تا جایگاه
عشق و پرستش ذات وحید تو باشد ،
قلب دادی تا سره از ناسره را بشناسم .
عقل دادی ، جرعه ای فهم دادی ،
قدری ذوق و پیمانه ای معرفت
و تنفسی شمارشی که ،
تا ثانیه آخر به اذنت متنفس خواهد بود …
راه دادی ، راه را شناساندی .
اینها را شاکرم اما ،
هر ثانیه که محبتم کردی و رخصت تنفس دادی
سپاسگزار گوهری نایافتنی ام که ،
هر جانی مشتعل فهمش نیست .
شاکرم که جانم را آشنای محبت خوبانت کردی .
درک معنای زیبای بودنشان کردی ..
پس چنین ایامی ،
ایام غم و اندوه حبیبه ات من دل شادی ندارم
چه تولد و زیبایی ، رویش و اخراج من از ؛
پیله و پروانه شدنم روزی است که ،
ایشان از تنفس من راضی باشند …
در ثانیه های غم محبوبانت من عزادار ایشانم
و سیاه غمشان بر تنم … که ؛
یحزنون لحزننا و یفرحون لفرحنا …
ای مهربان لا یتناهی رخصت
خواستن و اجابتم ده امروز :
برای …. ….
آمین .
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت،بداهه نوشت،
نثرنوشت،مناجات نوشت.