…
#منتظر_صالح
من زنده ام به عشق شما … یا صاحب الزمان
این نفسها شماره دارد ..
شماره اش بسته به محبت شماست ..
بی لطف نگاه شما نفسها زاویه دارند با زندگی …
بی شما مرده ایم در مرداب نبودن …
…
#منتظر_صالح
من زنده ام به عشق شما … یا صاحب الزمان
این نفسها شماره دارد ..
شماره اش بسته به محبت شماست ..
بی لطف نگاه شما نفسها زاویه دارند با زندگی …
بی شما مرده ایم در مرداب نبودن …
…
قبل مرگم نفسی مهلت دیدار بده …
یا صاحب الزمان به نام مبارک حسین علیه السلام …
اگر این رویای شیرین نباشد جانی برایم نمی ماند می دانی !
به عشقت نفس کشیدن عالمی دیگر دارد ..
جز عاشقانت ندانند …
..
سبز می نویسم ، سبز می بینم ..
آرمانهایم بزرگ شده اند که کوچک نشده اند ..
پر از آرمان سبز آمدن سبز توام ..
خودم را بهتر از دنیا می شناسم ..
آرمانهایم را نخواهم فروخت ..
آرمانهایم سبزند و سرزنده .
برای آمدنت سر و دست می شکنند ..
بزرگ شده اند ..
با اینکه دنیا کوچک شده است !
..
….
چند روزی است گمشده ای دارم ..
دفترم را پیدانمی کنم ..
مدام پی یافتنش …
هزار بار قفسه ها را جسته ام اما ..
این نیافتنها و گشتنها دلم را کشاند به حوالی
غربت بی نظیر تو آقا …
صد مرحبا به این معرفت ما !
که هزار و اندی از جای خالی نبودنت هنوز
پی نشانه های آمدنت در قلبمان نیستیم ..
ما را چه شده است ؟!
کجا پی تو بوده ایم ؟!
خودم را می گویم ..
خودم را که نبودن یک دفتر به استیصالم کشانده ..
خودم را میگویم تا بهتر بفهمم ..!
کجا برای نبودنت بال و پرزده ام ؟!
کجا نفسم بریده و نشسته ام ؟!
اما کجا تو را خوانده ام و نداشته ام ؟!
کجا خوانده ام نام زیبایت را و همان دم نیافته ام حضور مهربانت را …
چه کنم با خودم خودت بگو مهربانم …
…
…
شبها شاید شبیه روزهایم گشته که شبها هم
دل بیقراری می کند برای نوشتن از تو …
خواب همان ثانیه اول درک نبودنت مرد ..
حالا تمام ثانیه هایم با آرمان آمدنت می گذرد ..
خواب بهانه ای برای ندیدن جای خالی توست
اما اگر درک دلتنگی جای خالیت باشد خواب
می شود رویای صادقه ای زیبا …
آه آقا …آه آقا جان ..
منم بیقرار نوشتن از تو ..
منم سائل همیشه دستان مهربانت ..
کرم تو که پایانی ندارد ، دارد ؟!
پس نیازم را ببین و تنهایم مگذار ..