الهی و ربی تو بنده زیاد داری اما من فقط یک خدا دارم .
من برده ام !
چون تو واحدی و شریک نداری ، منزه و پاکی ، قابل وصف نیستی ،
همیشه وقتی می شنوم بنده ها از معامله حرف می زنند تعجب می کنم
نه اینکه پندار من درست باشد و گمان ایشان نادرست اما معامله جایی
است که من چیزی برای فروش داشته باشم اما من مفلسم در محضرت
چیزی ندارم برای فروش .
سرمایه اصلی و اولیه وهر آنچه هست را تو
عنایت کرده ای حب اهلبیت که همه دارایی و ثروت من است را تو داده ای
که با صدای بلند می گویم من ثروتمند ترین آدمم در کره خاکی
من ثروت لا یتناهی دارم ثروت لا زوال ، اهل بیت و حب مقربان
تو که چیز کمی نیست …
خدایا من با تو چگونه معامله کنم ، حال آنکه دارای چیزی نمی باشم
من راه که می روم محتاج مخلوق تو اکسیژن و هوای پاک هستم
وقتی ضعف دارم با طعامی که تو مهیایم کرده ای سد جوع می کنم
وقتی متلاطمم با دست قهار تو و به عنایت باران نفسهای قدسی ولی
محبوب تو ارباب ارواحنا فداه آرامش می یابم ..
من محتاج حضرتت هستمم آن به آن و کمتر از آن که علمش را ندارم
من در حد معامله با تو نیستم من ذره ای ناچیزم که مخلوق توام و
افتخارم این است که بنده توام …
….