حیرتا از علی !
که محبتش در ظرف دلهای کوچک نمی گنجد ،
دوستش دارم و حجت مسلمانی من است ،
نقل شده :
مردی به نام عبدالواحد بن زید نقل می کند ؛
به زیارت حج رفته بودم ، در وقت طواف دختر
بچه پنج ساله ای را دیدم که پرده کعبه را گرفته
و به دختری مثل خود می گفت : قسم به آن کسی
که به وصایت رسول الله انتخاب شد و میان مردم
احکام خدا را یکسان اجرا می کرد و حجتش بر ولایت
آشکار و همسر فاطمه مرضیه بود مطلب چنین و چنان
نبود . « لا و حق المنتخب بالوصیه ، الحاکم بالسویه ،
الصحیح البینه ، زوج الفاطمه المرضیه ما کان کذا
و کذا »از این که دختری با آن کمی سن علی بن ابیطالب
علیه السلام را با آن اوصاف تعریف می کرد غرق در حیرت
شدم ، آن کلمات با آن دهان مناسب نبود و رشد بزرگی
لازم داشت ! گفتم : دخترم آن کس کیست که این صفات را داراست ؟
گفت : او والله علم اعلام و باب احکام خدا ، قسمت کننده
بهشت و آتش ، ربانی این امت ، اول امامان ، وصی پیامبر ،
جانشین رسول خدا در میان امت ، او مولای من امیرالمومنین
علی بن ابیطالب است . این کلمات بر حیرتم افزود ، خدایا این
دختر با این کمی سن ، این معرفت را از کجا آورده ، عجبا !
گفتم : دخترم علی بن ابیطالب از کجا دارای این همه صفات
شد که میگویی؟ ! گفت : پدرم ( عمار یاسر ) مولا و دوست او بود
که در صفین شهید شد ، علی به خانه ما به دیدار مادرم آمد
من و برادرم از آبله نابینا شده بودیم ، چون ما دو یتیم را
دید آهی کشید و گفت : در هیچ مصیبتی که پیش آمد آه و
ناله نکرده ام ، مانند آن که برای اطفال خردسال کرده ام
اطفالی که پدرشان مرده ، چه کسی کفیل و عهده دار
آنها می شود ؟ در پیشامدهای روزگار و در سفر و حضر
آنگاه ما را پیش خود آورد ، دست مبارکش را بر چشم من
و برادرم مالید سپس دعاهایی کرد و دستش را پایین آورد
… چشم ما بینا گردید الآن من شتر را از یک فرسخی می بینم
همه اش از برکت اوست ، صلوات خدا بر او ، عبدالواحد می گوید:
من کیسه ام را باز کردم و دو دینار باقی مانده مخارج خودم را
به او دادم تبسم کرد و گفت : این پول را نمی پذیرم و به این پول
احتیاجی ندارم ، گرچه امیرالمومنین علیه السلام از دنیا رفته
است ولی بهترین جانشین را در جای خود گذاشته است ، ما
امروز در کفالت حضرت مجتبی علیه السلام هستیم او ما را
تامین می کند و نیازی نداریم که از دیگران کمک قبول کنیم
بعد آن دختر به من گفت : علی را دوست میداری؟
گفتم آری ، گفت بشارت باد تو را که به وسیله ای دست زده ای که
پاره شدن ندارد سپس برگشت و چنین گفت :
ما بث حب علی فی ضمیر فتی
الا له شهدت من ربه النعم
و لا قدم زل الزمان بها
الا له ثبتت من بعدها قدم
ما سرنی اننی من غیر شیعته
و ان لی ما حواه العرب و العجم
دوستی علی در قلب هیچ جوانمردی گسترش پیدا نکرده
مگر آنکه نعمتهای خداوندی نصیب او شده شده است
دوست علی اگر روزگار قدمی از او بلرزاند قدم دیگری
برای او ثابت می ماند دوست ندارم که از پیروان علی نباشم
در عوض ثروت همه عرب و عجم از آن من باشد .
بسیار زیبا بود.ممنون
Talabeh2014.womenhc.com