روشنی شکستن
…
دلت که میگیرد رابطه ای عجیب با باران می یابی
چون لطافت یافته ای !
گوهری در تو رخشان گشته است که باید محکم بگیریش
و با باران هم نوا شوی ، مضطرانه بخوانی نام یار را یار را …
پاک هم شاید بشوی و غبارهایت بریزد …
دلت که بگیرد روشنی شکستن در تو جوانه می زند ..
قدرش را ندانی دیگر رخ نشان نمی دهد …
دلم گرفته به پهنای زمین و زمان …
…