تسلیت یک محب کوچک …
آقا ! سلام
محرمی دیگر رسید …
محرمی که پر است از نواهای آشنا
محرمی با بوی باران با بوی طراوت سبزه
با بوی فطرت
با بوی محبت ..
فرازی از نجواهای حضرت زینب سلام الله علیها با امام سید الساجدین
( در حالی که به سوی کوفه برده می شدند و حضرت از بیتابی نزدیک
بود قالب تهی کنند با نظاره آن صحنه ها و شدت بیماری که داشتند ) :
آنچه می بینی بیتابت نکند .
به خدا قسم این عهد و پیمانی است از رسول خدا به جدت و پدر و عمویت .
خدا از کسانی از این امت پیمان گرفته که فرعونهای این امت نمی شناسندشان
ولی در آسمانها شناخته شده اند آنان این اعضای پراکنده را گردآوری می کنند
و بر این اجساد خونین در این صحرا برای قبر پدرت سیدالشهداء پرچمی
می افرازند که هر گز با گذشت زمان نمی پوسد و از یاد نمی رود .
بگذار سران کفر و پیروان گمراهی در محو آن بکوشند اثرش آکارتر و کارش والاتر خواهد بود …