… بدون تو گرد مرده پاشیده اند بر زندگی . همه از حسی تهی پریم .. اضطرار کیمیای نجات دل گشته ! دلم تنگ است تنگ تر از پیله بسته پروانگی ! چرا این همه دور افتادیم ؟! می بینم و می خوانم : همه می گویند کجایی ؟! و من می گویم : ما کجاییم ؟!… بیشتر »