ما « طلبه » چه ایم ؟!
طلبه دین ، نام ، عنوان ، .. ؟!
پرونده ام را مقابلم گذاشته ام و خودم را
در آینه زمان مرور می کنم .
من همانم !
همان محصل دیروز که فارغ از نام و نان
تمام همّش رضایت حضرت ارباب بود
و ادای تکلیفی که می فهمید
با همان تعصب به حدود الله ..
همان تازه وارد به دانشگاه ، همان
دانشجوی فقه و مبانی که شیفته فقاهت بود
و تشکیلات رنگین دانشکده قلبش را نلرزاند !
نه تنها غبارآلودش نکرد که مصمم ترش ساخت ..
همان طلبه سال اول با همان حس و حال ..
و تبعیض های آذار دهنده داعیه داران دین و ایمان
از ارادتش نکاست …
و ناسپاسی و بی توجهی دیدگانی که
شناختندش و نشناختندش .. !!
اینها ارادتش را نکاست ، باورش را سست نکرد
اما درد بزرگ وعده بستن های بی باور بعضیهامان است
و این درد کمی نیست !
هر چه نرور می کنم به عدد دقیقی نمی رسم که در
این چند سال چند بار دوستان ،
داعیه داران و جایگاه داران این سامان را
مخاطب گرفته ام و به کرات گفته ام :
« المومنون عند شروطهم .. »
و باز یادمان انداخته ام .
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ «۲ »
اى كسانى كه ايمان آورده ايد،
چرا چيزى مى گوييد كه انجام نمى دهيد. ۱
به واقع گفتنها و نکردنها چه تناقض دهشتناکی !
چگونه است هم شانه حرفمان نیستیم ؟!
و از ایفاء آنچه پذیرفته ایم و در گروش هستیم
شانه خالی می کنیم ؟!
و چقدر آرمانهای شریف از وعده دهندگان بی عمل دورند ؟!
وعده هایی که توصیفمان می کنند که طلبه ایم یا نه ؟!
ما به قدر طلبمان طلبه ایم !
طلب ایفاء تکلیف .. !
و این گفتنهای بی جانمان نوشتن دوباره ام را لنگان کرده است
می نویسم اما جان واژگانم درد می کند
در آوار واژه های شکوه گر تقلا می کنم …
باید متذکر خودمان شویم ؛
گلستان ساختنی است !
… .
تسنیم نوشت
بغض نوشت .
۱. سوره مبارکه صف ، آیه ۲