مراعات النظیر خوبیها !
نامه ای دیگر به محضر ارباب :
همه نامه های قبلی یا در قلب بی سامانم نگاشته شده اند
یا در زمین خدا و قلب چشمه ها یا صورت سبزه زار !
اما نامه ای هم در ضمیر صفحه کوثریم …
اربابم !
دیر زمانی است پناهم داده ای …
خانه زاد محبتت گشته ام …
اما همه می دانند نمک خورده ام نمکدان شکسته ام
آقای خوب من !
اینکه اجازتم دادی ارباب بخوانمت ….
هر چه تو خوبی کردی من بدی کردم
وه عجب صنعت تضادی !
اما تو تضاد نخواستی مراعات النظیر خوبی خواستی ما را !
دلم برای روزگار ندبه خواندنهایم تنگ شده است
دلم برای گریستن برایت و ندبه هایم تنگ شده …
سید و مولای ما دعا کن برای ما ..