مبتلای عشق
دلتنگم برای روزهای وعده داده شده ات!
می آیی و ما فرصت نمی یابیم بیشتر خوبی کنیم بس که
دست روی دست بلند می شود و به برکت
نفس های بی نظیرت کرور کرور انسانیت می بارد
یعنی واقعش همه آدم می شوند آدم حسابی!
آدم نا حسابی دیگر وجود نخواهد داشت
یا باید آدم شود یا باید برود …
به برکت قدمهایت آرامش جانمان را آرام خواهد کرد
تلاطمهای روحمان خواهد رفت!
من یکی یک دل سیر می خوابم،
بی دغدغه ؛
اینکه جایی، کسی، به درد مبتلا باشد و
دادرسی نداشته باشد!
تو بیایی دیگر مبتلا نخواهیم داشت
همه مبتلای یک درد شیرین خواهیم شد!
درد عشق و درمان دردمان رویت نورت!
اما تو بیایی همه بیدار خواهند شد
فصل خواب خواهد گذشت…
…
دستهایت را از سرم برمدار!
پر از غصه ام این روزها!
…