خشکه پاییز
…
زندانی قفسی به بزرگی خودم !
پرم از روزهای نشمرده ..
چوب خطهایی که روی دیوار ذهنم نکشیده ام..
جانی برایم نمانده …
دارم به پایان کار فکر می کنم که ،
زیباتر از هر زیبا تمام شود ،
اما نایش را ندارم ..
اگر برای تو و در راه تو و انتظار آمدنت
نفس کشیده باشم زیباست اگر نه ،
پایان جالبی نخواهد بود …
در انتظار تو باشم و بمیرم ،
یعنی بهار گشته و مرده ام !
بی یاد تو بمیرم یعنی ،
اصلا نبودم که مرده باشم !
یعنی خود زمستان که بهاری نداشته باشد
یعنی همین حالا که کسی فکر غربت تو نیست
فکر زمستانهای بی بهار
و فکر خشکه پاییز بر جانمان …
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت