خانه ات آباد ای عشق
#منتظر_صالح
#بابی_انت_و_امی_یا_حسین
دوش مرا حال خوشی دست داد…
قرارم با خودم این شده حالش که دست داد و … حال که تعادل یافت و سفره که جمع شد بنویسم …
قرارم با خودم این شده سر عادت و تکرار و روزمرگی و باری به هر جهت ، کلمه ای ننویسم…
مثل دیروز که همه از سَر گفتند و سرودند و نالیدند و … نسیم هرچه غبار بود از سمت کربلا آورد و به سر و صورتم پاشید تا از سِر بنالم…
گمان نکنم حالا حالاها این گرد و غبار و عطر برود … اما سفره جمع شد .
خانه ات آباد شاهنشاه بی کفن کربلا …
عیش و بزم الهی ات تا ابدالاباد برقرار یوسفا …
دست شما درد نکند حسینا ….
#به_قلم_سبزترین