زخمی دست نسیم دیشبم !
و داغ نشان مهربانی لاله !
بنگر حد لطافت شکستگی مرا
و آستانه بافت فرسوده دل مرا .
من طوفان دیده ام.
و از زیر آوار درآمده ،
و پیاده تمام دشت را دویده ام.
اینجا آب مرا می خواند !
زخم قدم هایم را شوق آب برد
و حرارت دویدنم و خشکه لبهایم را
باران سحرگاهی زدود.
اینجا پر از آرامشم اگر ،
رخصت اسکان دهندم و دوباره روانه
پریشانکده دنیای وارونه ام نکنند …
آب دارد اینجا و باران !
جایی برای دویدن دارد و
سری برای ساییدن به آسمان ، بالا را ببین…
*****
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت ، شب نوشت ،
با بغض نوشت.