#حبیبی_محمد
#به_قلم_سبزترین
در اوصاف نبی الله نوشته اند که وقتی میخواست به پشت سر نگاه کند ، با تمام صورت و اعضا به عقب برمیگشت …
چرا ؟
فقط برای سلامتی ؟ که علم طب ثابت کرده حرکت های ناگهانی به ستون فقرات صدمه میزند …
گمان نمیکنم!
نوعی احترام به کسی که صدایش میزند؟ که یعنی تمام حواسم به شماست … که علم روانشناسی ثابت کرده وقتی میخواهید با انسانی با احترام گفتگو کنید تمام حواس اعضا و جوارحتان به او باشد…
گمان نمیکنم!
پس چه؟!
خیلی دوست دارم بدانم . زیاد فکر میکنم ولی هنوز به جواب روشنی نرسیده ام …
آخر … اگر به دین محمـــــــــــــــــــد مصطفی صلی الله علیه و آله هستیم باید که از آن باغبان عالم هستی نشانه ای باشد ما را …
اگر گلی از گلستانش هم نیستیم حداقل بوی گل بدهیم …
موضوعات: "اهل البیت" یا "معرفت اهل بیت"
#منتظر_صالح
علم بی عمل را سواد میگویند که سیاهیست …
علم باعمل را آگاهی میگویند و معرفت که نوریست که به فرموده اهل البیت علیهم السلام ، خداوند در دل انسان قرار میدهد …
حداقل من اینطور فکر میکنم …
مثل اینکه گاری قرآن باشیم یا قاری قرآن !
حملوا التورئة را که فقط برای یهود نگفته … در را فرموده تا دیوارها بشنوند…
انتظار سازنده آدم را که صالح کرد علمش هم با عمل توامان میشود . اگر انسان کمی معرفت میداشت ؛ اهلی میشد ؛ اهلی خانه ی حق .
#منتظر_صالح
سالهاست دارم فکر میکنم …
خیلی بد است که بیاید و ببینمش و بعدا شیدایش شوم…
اگر به دیدن است که همه دنیا با دیدارش مفتون و واله خواهند شد…
برای آنان که عمری کنیز و خادم حسین علیه السلام بوده اند بسی جای شرمساری که با دیده و دیدار و مثل همه دنیا ، شیدای پسرش گردند …
سالهاست دارم فکر میکنم عشق و ارادت شیعه به امامش باید آنقدر داغ و آتشین و عمیق باشد که غیبت و ظهور ، وصل و هجر ، دیدار و انتظار … فرقی به حال دلش نکند …
خوشا آنها که اینگونه اند .
#منتظر_صالح
ای جانم به یوسف ما …
خدایا خدایا خدایا … به اشکهای داغ مادران داغدیده شهدا… به سوز دل هر چه مادر در عالم است… به اشکهای مظلومانه زهرای مرضیه سلام الله علیها …به این ثانیه های استجابت دعا … در امر ظهور و فرج مولایمان تعجیل فرما…
ای جانم به آن روزگارانی که می آید و به همه دنیا میگوییم :
آهــــــــــــــــــــــــــــــــای دنیا … این آقا که دل از همه برده و همه عاشق و دلداده اش شده اند ارباب ماست . این همان یوسف ماست که همه عمر منتظرش بودیم و هر سختی را به امید آمدنش به جان خریدیم …
آی دنیا این یوسف که همه مست و مبهوتش شده اند ، همان ارباب ماست که ما را بیچاره کرده بود محبتش …
ای جانم به این عطر حضورش که تا نامش را ببری در شامّه جان می پیچد…
#منتظر_صالح
#دست_نوشته
انتظار نشانه دارد…
مثل مادر شهید گلشنی آذر که پنجره خانه اش را که رو به کوچه باز میشد ، نمی بست و جایی می نشست که پنجره و کوچه در دیدرسش باشد تا اگر پسرش آمد زود در را باز کند با اینکه چندتکه استخوانش برگشته بود اما میگفت : نه آن حسین من نبود من بوی حسینم را خوب میشناسم …
انتظار یک حالت است …عمیق و برای غیر ، غیرقابل فهم
مثل روزهایی که دنبال یک دفتر قدیمی ام شب و روز نداشتم تا پیدایش کردم و آرام شدم !
انتظار یک تشنگی کشنده است…
مثل حال مادرمان وقتی دیر کنیم و بیاید بایستد سرکوچه و با نگرانی به نقطه ای خیره شود…
ما کجایمان نشانه و حالت و حال انتظار دارد؟
من فکر میکنم این حالت را باید در خود به وجود آورد تا نشانه ای از نشانه های یک منتظر را داشت… وگرنه لاف زده ایم و ادعای توخالی کرده ایم … وگرنه انتظار به حرف نیست . انتظار پیر میکند . دیده ام که میگویم….