کتاب رمانی را پیش من آوردند که گفته میشد جزو کتابهایی است
که یک وقت در نمایشگاهی منتشر شده است .. من وقتی این کتاب
را خواندم ، به نظرم رسید که محال است این نویسنده برای فاسد
کردن جوانان ، ماجور و مزدبگیر نباشد ! یعنی بدون تردید هر صفحه ای
از آن کتاب را که جوانی می خواند ، واقعا بدون مبالغه دچار هیجانات
عشقی می شد ! از اول تا آخر کتاب همین طور بود . یک جای این کتاب و
بخشی از آن که اندکی این حالت در آن نباشد ، نبود ! یک وقت بعی از آقایان
برای کاری در همین زمینه ها پیش من آمده بودند و من این کتاب را _ که نمی خواهم
اسمش را بگویم چون همین اندازه ترویج است _ به آنها دادم و گفتم ببینید این
کتاب این گونه است . البته به آنها هم گفتم وقتی که نگاه کردید ، بروید اصلا
نابودش کنید و نگه ندارید ! واقعا بعضی از کتابها این طوری است ؛ باید مراقب بود .
نمیشود گفت که در این زمینه وزارت ارشاد مسئولیتی ندارد .
…
اشارات در کلام رهبر عزیزتر از وجودم ، اکسیژن حیاتم ….