ریشه در ریشه دوانده ،
و تنیده به جان حیات .
گره ها را باز کن !
تنفسی دیگر در سحری زیبا !
جایی دورتر از این حوالی ،
اینجا چشمها پوشش ندارد
و قلبها آکنده از دود بی معرفتی است.
پر بگشا به ملکوت .
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت،بداهه نوشت،کوتاه نوشت .

ریشه در ریشه دوانده ،
و تنیده به جان حیات .
گره ها را باز کن !
تنفسی دیگر در سحری زیبا !
جایی دورتر از این حوالی ،
اینجا چشمها پوشش ندارد
و قلبها آکنده از دود بی معرفتی است.
پر بگشا به ملکوت .
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت،بداهه نوشت،کوتاه نوشت .

من ،
قالبی از غم گشته ام !
غم همدم من است .
و ساکن قلب بیمارم !
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت، بداهه نوشت،
درد نوشت ، کوتاه نوشت.

نسیم دم گوشم زمزمه ای غریب دارد .
می خواندم به رفتن ..
دلش قرص است و مسیر را می شناسد !
و من راه نرفته را به شوق کلام او می روم .
رفتن حسی لطیف در دالان ذهنم زنده می کند،
و دلتنگی ملموسی با اینکه هنوز نرفته ام.
اما حرف رفتن درد جانکاهی از
دلتنگی خاک برایم باز می کند.
کوله باری که سالهاست مهیای رفتن است !
و نعلینی که نجوایی شیرین دارد برای رهیدن .
من مسافرم یا امروز یا فردا و
یا روزی شبیه امروز یا فردا .
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت ، بداهه نوشت،
جمعه نوشت، نثر نوشت .
![]()
جمعه نوشت۴ :
خودت هم باورت نمی شود
ثانیه هایی شبیه به هم نوشتی از آمدنش ،
اما برای آمدنش فقط نوشتی …
چند سلام بی ادعا دادی و
منتظر شنیدن جواب شدی !
فقط سلام دادی …
حضور پر از آرامشش عادتمان شده …
چون هرگز دریغمان نکرده
حتی شده از پس ابر غیبت .
و ما گل دعاهایمان را بی عادت
نثار آمدنش نکرده ایم .
ما برای آمدنش کاری نکرده ایم !!!
اما اول از همه پر مدعا پای سفره نشسته ایم …
ما فقط نوشتیم اما او همیشه بود ،
شنید ، دید و می بیند ….
قلبهایمان برای او فقط باید بتپد …
ما فقط نوشتیم …
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت، جمعه نوشت،
دل نوشت، بداهه نوشت،

کسی بداند یا نداند
برای دل من تنها خواست توست که ،
اراده ام را رقم می زند ..
من برای دیدن شکوه تبسم تو
قله های درد را خواهم پیمود …
گامهایم نخواهد لغزید
و شکستگی قلبم مانع رفتنم نخواهد بود ..
زمین و زمان را از نامت معطر خواهم ساخت .
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت، بداهه نوشت، عشق نوشت.
