سبزترین سبزیها وقتی است که ،
یاد تو می شود !
زیباترین طلوع زمانی است که ،
تو تجلی نمایی …
بی نظیرترین ثانیه
آن ثانیه ای است که،
به تو اندیشیده شود ..
#تولیدی-دست-نوشت
تسنیم نوشت
سبزترین سبزیها وقتی است که ،
یاد تو می شود !
زیباترین طلوع زمانی است که ،
تو تجلی نمایی …
بی نظیرترین ثانیه
آن ثانیه ای است که،
به تو اندیشیده شود ..
#تولیدی-دست-نوشت
تسنیم نوشت
کنار دیوار کز کرده بود
و به جایی خیره مانده بود ..
باران کم جانی در حال باریدن بود
و کف خیابان خیس ..
رفت و آمد شب عید ..
کارتنی مقابلش بود که رویش بسته
کوچک دستمال کاغذی و آدامس گذاشته
بود ، داشتم به ته چشمهایش نگاه می
کردم هزار آرزو و رویا در عمقشان
خواندم باد تندی به همراه باران در حال
وزیدن بود ..
هوا سرد بود اما نه به سردی نگاه او
که عید برایش مفهومی نداشت
#مهربان-باشیم
#تولیدی-دست-نوشت
تسنیم نوشت
این روزها بیشتر یاد کودکیم می کنم
جز کودکی یادم نمی آید ..
که صبح صدای پایی برای بیداریم کافی بود
چرا که بهانه می جستم برای جست و خیز
و گردش کودکی سیری که در بزرگی شنیدیم
در کودکی عملی کردیم ..
در کودکی ام مانوس بودم با صدای
گریه چکاوک و بغض بنفشه ،
آشنا بودم با قهر اقاقی و سکوت غمگین پروانه
همه را می دیدم و همصحبتشان بودم…
این روزها که ماه تولدم را پشت سر می گذرانم
در دوازدهمین ماه سال آمده ام لاجرم ،
روزی در ثانیه ای خواهم رفت
اما می خواهم که رفتنم چون آمدنم باشد
و چیزی اضافه ، اضافه اش این باشد وقتی ،
می آمدم نفهمیدم کجا می آیم ،
رفتنم بفهمم کجا میروم !!!
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت
سوار ابرهای اندیشه بر بالای کوه درد !
آن پایین می لرزیدم از بلندی قامتش ،
این بالا خنده ام گرفته از جثه نحیف و زارش !
ساعتی پیش آن پایین که بودم خوف داشتم
از پیمودن صخره های سختش
و حالا برایم مثل بازی های کودکانه است …
مثل پریدن کوتاه قاصدک ،
از روی غنچه گلی روی گلی دیگر !
به همین سادگی !!
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت
صبح آخرین باران شنبه را ملاقات کردم
چند خیابان با هم قدم زدیم
چتر تعارفم کرد ، خندیدم ، خندید !
خنکی نسیم گونه هایم را جان تازه بخشید …
قرار شد شنبه سال بعد هم بیاید
دوباره دیدار تازه کنیم .
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت