صدای پای باران خواب شبانگاه را از چشمهایم گرفت
پرم از حس تولد ! گفتگویی بی پرده داریم از نگفتنی ها !
از رفتن های زیبا ، از پروازهای بی بدیل ،
از شوریدگی سر و از آشفتگی جان …
او متکلم وحده این ثانیه هاست بی امان می بارد !!
از تاخیر دیشبم می پرسد و شکوه از نرفتنم می کند .
دیشب شب خورشیدی را گذراندم با
شوق باران مهمان خورشید بودم و وساطت باران کردم …
وقتی آرام گرفت برایش خواهم گفت ..
#تولیدی_دست_نوشت
تسنیم نوشت،بداهه نوشت