#منتظر_صالح
دو ماه از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود.
یک شب بچهها خبر آوردند که یک بسیجی اصفهانی در ارتفاعات کانی تکهتکه شده است.
بچهها رفتند و با هر زحمتی بود بدن مطهر شهید را درون کیسهای گذاشتند و آوردند.
آنچه موجب شگفتی ما شد، وصیتنامهی این برادر بود که نوشته بود:
«خدایا! اگر مرا لایق یافتی، چون مولایم اباعبداللهالحسین علیه السلام با بدن پارهپاره ببر.»
برگرفته از کتاب کرامات شهدا
موضوعات: "اهل البیت" یا "معرفت اهل بیت"
#منتظر_صالح
آب جیره بندی شده بود
آن هم از تانکری که یک صبح تا شب زیر تیغ آفتاب مانده بود ،
به من آب نرسید ، طاقت عطش را نداشتم…
لیوان را به من داد و گفت :
من زیاد تشنم نیست ، نصفش رو خوردم بقیه ش رو تو بخور…
گرفتم و خوردم
فرداش بچه ها گفتن که جیره هر کس نصف لیوان آب بود !
#منتظر_صالح
« هل من معین … ؟ »
آنقدر گاهی دلم تنگ میشود برایت …
آنقدر بی کسی و دوری شما ، معنویت خونم را پایین می آورد …
آنقدر حالم طوفانی میشود…
که روزها را گم میکنم و وقت و بی وقت می بینم نشسته ام به ندبه خواندن :
« هَلْ مِنْ مُعینٍ فَأُطیلَ مَعَهُ الْعَویلَ وَالْبُکاءَ ؟ »
#به_قلم_سبزترین
#منتظر_صالح
من هم ماندنی ام…
…بدم میدانم که بدم اما ماندنی ام…
هرچقدر هم خاطی باشم دل نمیکنم دور هم که بروم برمیگردم…
هرکجا بروم ، برمیگردم…
می مانم . تا زنده ام ، بر سر باورت می مانم …آنقدر منتظر می مانم تا صالح گردم . ان شاء الله .
#منتظر_صالح
#جان_باز
قمصر گل معطر زیاد دارد …
آنقدر که مرکز گلهای محمدی و گلابهای عالم شده …
اما بین گلهایش این «گل» یک عطر دگری دارد … زیباتر …مطبوع تر… دلنوازتر… عزیزتر…
این شهید نازنین .