ارباب ، برای تمام نفسهای قدسیت که برای ما آب حیات است ممنونم ..

روضه گاه مجازی تسنیمی از جنت یار

 تماس  خانه ورود
بیاد شهیدان شاهرخ و اعظمی
ارسال شده در 23 مرداد 1396 توسط تسنیم در اهل البیت

#منتظر_صالح
گمنامی…
دارم فکر میکنم چندصدتا…چند هزارتا پاسدار و بسیجی و تخریب چی و جهادگر بی نام و نشان داشتیم که از خدا گمنامی خواستند؟
ما هم البته اهتمامی برای شناختنشان نداشتیم… بماند !
نمیدانم چرا با مرور خاطرات شهید مدنی قمصری ، یاد شهید شاهرخ و اعظمی افتادم !
بیهوده نگردید ! نه عکسی و نه خاطره ای … هیچ چیزی از آنها پیدا نخواهید کرد .
از آنها فقط در لنز دوربین ها ، چند قطعه فیلم در آخرین روزهای حیاتشان ثبت شد و تمام !
حتی از نگاه کردن به دوربین طفره میرفتند ! ناراحت و معذب بودند که تصویرشان دارد قول و قرار گمنامی شان با خدا را بهم میزند … اما حتی توان سخن گفتن را هم از دست داده بودند …
یادم هست سنم کم بود اما آنقدر متاثر میشدم از این همه دردی که میکشند و صبری که دارند و گمنامی و بی نشانی که خواسته اند … که خداخدا میکردم دیرتر ساعت دوازده ظهر شود و من بتوانم تمام برنامه را ببینم اما ساعت دوازده میشد و باید به مدرسه میرفتم و آن وقتها برنامه ها تکرار نداشت و نمیدانم چرا آن فیلم ها در آرشیو صدا و سیما برای همیشه گم شد .
من آن روزها دیدم کسانی را که اصلا اعتقادی به نظام و انقلاب نداشتند اما با دیدن تن و بدن و دست و پای ورم کرده شهید اعظمی در اثر استنشاق گاز خردل ، بی امان ساعتها اشک می ریختند …
من آن روز را یادم هست که بلافاصله بعد از شهادت شاهرخ ، اعظمی را نشان دادند در مشهد … و چند روز بعدش او هم به شاهرخ ملحق شد …
خاطرات سوخته ای که انتهایش تلخ تر از هر تلخی است که وجود دارد … مرا بیاد ان روزها انداخت . قاب این نوشته ام بی تصویر است چون از آن شهیدان بزرگوار گمنام هیچ چیزی نمانده است . لاحول و لا قوة الا بالله از این همه بندگی آنها و این همــــــــــــــــــــــــه نابندگی ما …
#به_قلم_سبزترین

2 نظر »
صالح ترین منتظر...
ارسال شده در 23 مرداد 1396 توسط تسنیم در اهل البیت

#منتظر_صالح
#شهید_من_پدرترین
سفر حج ، میقات با خدای عشق با پای دل راه سخت صفا و مروه را پیمودن کار عاشقان است. بین آنکه دلش مشتاق باشد،‌ با آنکه پایش مشتاق باشد فاصله‌ای است به وسعت آسمان تا زمین.
مرتضی که از این سفر بازگشت،‌ به دیدارش رفتیم، در عرفات گم شده بود، می‌گفت: «آنقدر گشتم تا توانستم کاروان خودمان را پیدا کنم. خیلی برایم عجیب بود. من که گم بشوم دیگر چه توقعی ازآن پیرمرد روستایی است.»
لبخندی بر لبانش نشست و ادامه داد :« بعد یادم آمد که ای بابا! حدیث داریم که هرکس در عرفات گم بشود خدا او را پذیرفته است. صحرای عرفات، حضور صاحب‌الزمان عجل الله فرجه است »
و دل بی‌قرار آوینی، اگر تمام اشک‌هایش در جبهه بی‌شاهد بود،‌ آنجا که دیگر مولایش دل بی تاب سید را می‌دید. آنجا که حجه‌بن‌الحسن اشک را از روی گونه‌های مردان خدا پاک می‌کند، دستانش را می‌گیرد،‌ تا راه را گم نکند سیدی دست در دست سیدی والامقام هفت وادی عشق را با پای جان می‌دود.
* گفتم که : منتظر ، صالح تر از سید مرتضی سراغ ندارم .

150268084438162_391.gif

نظر دهید »
دهه_شصت_یک_قرن
ارسال شده در 22 مرداد 1396 توسط تسنیم در شهدا

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/05/22/1489055

/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D9%87%D9%86%D8%AF%D8%B3%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D8%B7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA-3-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%DA%A9%D9%86%D8%AF%D9%86%D8%AF-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D9%88-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85

…

…

اون کسایی که سر یه انتخابات از این

درندگان خبیث حمایت کردن بخونن …

گرچه کسی که از این بی صفتها دفاع کنه

غیر قابل هدایته .. تمام !

…

این گفت‌وگوها و گزارش‌ها از (یک‌شنبه، 11 تیر)

در قالب “پرونده دهه 60؛ یک دهه یک قرن“

در سرویس سیاسی خبرگزاری تسنیم منتشر شده که

می‌توانید برای خواندن آنها  اینجا را کلیک کنید.

22 مرداد سال 61 روزی است که سه تن از پاسداران کمیته‌‏های 

انقلاب به نام‏‌های میرجلیلی، طاهری و طهماسبی توسط اعضای

گروهک منافقین ربوده شدند و پس از اعمال شکنجه‌‏های

 وحشتناک و وارد آوردن انواع صدمات جسمی بدن نیمه جان آنان را،

دست و پا بسته در تاریکی شب در اطراف تهران دفن کردند.

جنایتی که “عملیات مهندسی” نام داشت.

با معلوم شدن عدم ارتباط این دو پاسدار با ضربه زعفرانیه اما

پاسدار بودن گناهی بود که گروهک منافقین نمی‌توانست از آن

چشم پوشی کند لذا انتقام‌گیری جای خود را به کسب اطلاعات داد. 

مهران اصدقی درباره نحوه اعمال جنایت بر روی پاسدارهای کمیته

اینگونه توضیح می‌دهد “مسعود قربانی(عضو منافقین)  

و من قرار شد بالای سر محسن میرجلیلی برویم و جواد محمدی

و مصطفی معدن پیشه سراغ طالب طاهری بروند…

من اُتو آوردم. مسعود اتو را به برق زد و اتو در حالی که چراغش

روشن شده بود و داغ می‌شد به کمر محسن نزدیک کرد طوری که

او احساس می‌کرد اتو داغ است که ناگهان اتو را به کمر محسن میرجلیلی

چسباند و محسن از شدت درد با حالت عجیبی دهانش را باز کرد

و سپس از هوش رفت.”

سوزاندن بدن شهید میرجلیلی با آب داغ صحنه دلخراش

دیگری از این جنایت بود. آنها شکنجه‌های وحشیانه را بر روی طالب طاهری

که 16 سال سن بیشتر نداشت، نیز ادامه دادند.

در اعترافات مهران اصدقی نوشته است “پوست سر طالب به

همراه موهایش کنده شده بود و مصطفی حالت رنگ پریده و ترسیده‌ای داشت.

جواد محمدی هم در حالی که چاقوی خونی در دستش بود بالای سر

 طالب که بیهوش شده بود ایستاده بود…

وقتی طالب به هوش آمد حرف نمی‌توانست بزند و فقط در حالی که

دهانش را به سختی باز می‌کرد  ناله‌هایی از او شنیده می‌شد…

جواد با عصبانیت چاقو را بالای گوش طالب گذاشت و آن را برید

و بلافاصله چاقو را روی بینی طالب گذاشت و بینی او را برید طوری که

خون زیادی از سر و صورت طالب جاری شد…“

…

 

#دهه_شصت_یک_قرن شهیدطالب طاهری شهیدمیرجلیلی منافقین 2 نظر »
با دستهای مهربانت ...
ارسال شده در 20 مرداد 1396 توسط تسنیم در اهل البیت

#منتظر_صالح
#پدر_ترین
« با دستهایت ، انس گرفتم ، قد کشیدم ، بزرگ شدم ، تکثیر شدم ، … و دارم با دستهایت در یک کلام ، زندگی میکنم … این را جز تو و خدایی که تو را به من هدیه داد کسی نمیتواند که ادراک معنا کند … »
#به_قلم_سبزترین

1502420481images_1_.jpg

نظر دهید »
خاطرات سوخته 3
ارسال شده در 20 مرداد 1396 توسط تسنیم در اهل البیت

#منتظر_صالح
#جان_باز
« خاطرات سوخته » 3
برگه ی سوم: دیشب همه ی بچه های گردان زهیر، شیمیایی شدند و به عقب رفتند. تمام جزیره ی مجنون آلوده است. ما هم باید تا فردا برگردیم. سید که از قدیمی های جنگ است می گوید قبل از آزادی خرمشهر، عراق فقط چند بار از گاز اشک آور و تهوع آور استفاده کرد؛ اما بعد از فتح خرمشهر، انواع و اقسام بمب های شیمیایی نیست که مرتب روی سر بچه ها نریخته باشد.
باید ضربه ی فتح خرمشهر خیلی کاری بوده باشد که صدام تیر خلاص خودش را بزند و از یک سلاح ممنوع استفاده کند. آن هم اینقدر علنی.
چند روز پیش برادر مسرور را دیدیم، می گفت آن پیرمردی که از تو خوشش آمده بود، دوباره به ایران آمده است. او از سفر قبلی مقداری موی سر یک زن را که در بیمارستان اهواز در اثر تماس با گاز خردل شهید شده با خود به بلژیک برده بود. خبرنگارها گفته اند دروغ می گویی که عراق از گاز خردل استفاده کرده است.
پروفسور هندریکس درِ شیشه را که موهای زن در آن بوده، باز می کند و می گوید این موها را لمس کنید! اگر دروغ باشد که هیچ اتفاقی نمی افتد ولی اگر راست گفته باشم و دست شما تاول بزند، کاری از من بر نمی آید. چون سولفو موستار(خردل) پادزهر ندارد!
تازه متوجه شدم چه بایکوت خبری شدیدی علیه ما حکمفرماست.

150241955918452m8f70eec6-8fdb-4388-b6fc-48f1b83ba30a.png

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 171

آمار

  • امروز: 1786
  • دیروز: 1912
  • 7 روز قبل: 4115
  • 1 ماه قبل: 5506
  • کل بازدیدها: 160622

رتبه

    سر من زیر نعلینت آقا

    گاه گاهی اگر بوزد از کوی تو نسیمی و با محبت تو جرعه های تسنیم بنوشیم ما را بس است ...
    • خانه
    • اخیر
    • آرشیوها
    • موضوعات
    • آخرین نظرات

    Random photo

    موضع القدم الارباب
    مهدویت امام زمان (عج)
    وصیت شهدا
    حدیث موضوعی
    آیه قرآن

    کاربران آنلاین

    • دهقان
    • سلام

    ابزار ریزشی فانتزی

    آمارگیر وبلاگ

    موضوعات

    • همه
    • رب العالمین
    • تسنیمی از نگاه ارباب
    • ولایت
    • مهدویت
    • اهل البیت
      • معرفت اهل بیت
    • حضرت روح الله
    • شاهزاده ارشد حسین بن علی
    • نیر اعظم
    • شهدا
    • دست_نوشت
    • روضه
    • مادر
    • عکاسی
    • طرح گرافیکی
    • مطالب دوستان
    ای بندگان خدا ! تقوا پیشه کنید! مطالب این وبلاگ تالیفی می باشد لذا هر گونه استفاده ، انتشار و کپی از مطالب منوط به اجازه مدیر وبلاگ است .

    پیوند ها

    • فریاد
    • رزاق
    • یار خراسانی
    • تسنیم
    • مولای خوب غزلهای من سلام
    مرورگر شما پخش آنلاين را پشتيباني نمي کند

    دانلود آهنگ جديد

    تسنیم* مطالب وب تنها با اجازه مدیر وبلاگ قابل انتشار است. *