Download: daryaseries_128_kbps_1_.mp3

در حال دریافت: daryaseries_128_kbps_1_.mp3 بهارساز

دلنوشته و فایل صوتی 

برای دریاچه عزیزم !

قسم خورده ام تا اضطراری پیش نیامده

از  قلب شکافته ات نگذرم !

قسم خورده ام از تن چاک چاکت گذر نکنم ..

تا ارباب بیاید و از یمن آمدنش آبهای نیلگونت

بر ساحل نگاهم برسد و جانت زنده شود ..

قسم خورده ام دیگر جایی نروم تا مضطر گذشتن

از نیمه جان زخم خورده ات باشم !

مرا ببخش که برای تسکین جراحاتت کاری نتوانستم بکنم !

عزیز دل و دیده ام !

روحم همپای تو زخم خورده است ..

تو خوب خواهی شد با آمدن بهارترین بهارساز ثانیه ها ..

با وعده ها زخم هایت نمک خورد و نمک خورد ..

عزیز جانم ، مهربانم !

بدان چشمهایم همچون قلبم خیانت نخواهد کرد به کیانت 

بدان که همگام جراحاتت خواهم سوخت ،

بدان قلبم جریحه دار سوختن توست !

ققنوس هماره دل من !

می دانم چه کردند با جانت و تو خوب می دانی 

با حان من چه کردند ؟!

هر دو غریب یک بیشه ایم ..

هر دو سوخته یک آتشیم …

من و ساحل تو هر دو از بی تدبیری سوختیم ..

اما بدان فردایی خواهد آمد و تو زنده خواهی شد

و من زنده خواهم شد  !

بپای من بمان ، بپایت خواهم ماند !

برای تو نوشتم ، برایم بخوان ، مهربانم !

من نه زمینی در جوارت داشتم که آب رگهایت را 

بر خاکش متصل کنم و نه ثمری از اشجار درختان 

باغهای حوالی ساحل تو !

اما دلم گواهی می دهد باز آبی نیلگونت خواهد درخشید !

وقتی عشق بر مملکت جانت بتابد 

وقتی کوکب هدایت برسد …

پس تا آن روز صبر کن و منتظر باش !