… تکلیف دلم را روشن کرده ام .. از مدار محبت تو خوب رصد می کنم هر دلی بوی تو را ندهد تابش نمی آورم . تکلیف دلم ماندن همیشه پای منبر محبت تو ! اگر نگاهم نکنی بی کسی امانم را می برد اگر نگاهم بکنی شرمساری خجلم می کند … … #تولیدی_دست_نوشت… بیشتر »
آرشیو برای: "اردیبهشت 1396"
… تکرار زیبای آرمان آمدنت در سر و تجسم زیباتر عدالت تو .. ذهن را بهاری می کند جان را روشن و دل را قوی ! هیچ ثانیه ای شبیه ثانیه دیگر نیست ثانیه ای که رنگ یاد تو را نگیرد مرده است به مرگهای جاهلی ! بیا و احیاء کن سلوک زندگی را .. ای عشق ..… بیشتر »
… دلهره طبیعت این ثانیه هاست ریشه این خوف یاد مرگ است و حضور در محضر الهی که باید برای انتخابمان دلیل داشته باشیم. انتخاب از اختیار ماست ! و اختیار از حسن توجه خدا .. باید برای این انتخاب از سر اختیار دلیل خدا پسند داشته باشیم … ..… بیشتر »
… نمی دونم این چندمین جمعه نوشته دیگه نمی شمرم وقتی همه روزها جمعه های دلتنگیه .. خستم از همه چی و همه کس ! جز انتظار برای بهترین اتفاق ! بهترین اتفاق عالم .. نمی دونم چندتا دیگه باید بنویسم تا بشه اون جمعه ای که تو بیای دلم روشن بشه به اومدنت… بیشتر »
… دولتی می خواهیم انقلابی که پای آرمانهای اسلامیمان بایستد ! دولتی که برابر استکبار سینه سپر کند و درد محرومین را بفهمد .. و برای خدمت به کسانی که شایسته خدمتند دچار کبر و غرور نشود .. دولتی که بداند هدف نهایی آمدن موعود است و چشم انداز رسیدن… بیشتر »
… به کسی رای می دهم که جانش را بشناسد و خاضع برابر معصوم علیه السلام باشد قلبش آزموده استضعاف باشد .. برابر طاغوت نفس بایستد که ، در این صورت برابر دشمن بیرونی هم خواهد ایستاد! به کسی رای خواهم داد که رایییییش خدا باشد و ولایت امیرالمومنین علیه… بیشتر »
… کلا صبر سنگینه و از عهده جماد و نبات برنمیاد … اما صبر بر آمدن تو ، صبر بر رسیدن روزی که ، ببینیمت و ببینی ما رو سخته و اما زیباست ! در هر حال اشراف بر حال همه داری این چشمای ماست که التهاب داره از ندیدنت .. مرگ زیباست اگر ثانیه آخر… بیشتر »
… تمام امروز سرم را بالا کرده ام و رو به آسمان گفته ام : بی زحمت صورتم را شطرنجی کنید که مرا روی دیدار آقا نیست .. منصفانه نگاه کردم دیدم آن وقتی که گرم بازی دنیا بودم چرا نگران این ثانیه نبودم ! که اگر ولی شناس بود دیده ام -دیده ای خواهم که… بیشتر »
… قدمگاه … .. بیشتر »
… سلام پدرم .. پدر عالم .. پدر زمان .. پدر زمین .. نمی دانم و حجم نمی دانم هایم سر به فلک گذاشته .. حجم کوتاهی هایم خودم را رنجانده و دلم را بدرد آورده ! ارباب بی قرینه ! محبتت جانم را پرورده .. من بزرگ شده سفره احسان توام ! من پرورده خانه مهر… بیشتر »
… وضع ما همان جمله امیرالمومنین علیه السلام است که در حقیقت ناب خود اتفاق نداریم و آنها در اندیشه باطلشان متفقند .. اگر همه ما در هر جای دنیا به وعده خدا امیدی کارساز داشتیم و کار بی وقفه می کردیم .. .. نمی دانم ، فقط حرفم این است که شایسته… بیشتر »
… به زبان گنهکار و ناقص خودم نه ؛ به کلام نیر امیرالمومنین علیه السلام نجوا می کنم با تو در محضرت .. چه زیبا فرموده : «اَللّهُمَّ ارْزُقنى عَقْلاً كامِلاً وَ عَزْما ثاقِبا وَ لُبّا راجِحا وَ قَلْبا زَكيّا وَ عِلْما كَثيرا وَ اَدَبا بارِعا… بیشتر »
… این زمستان طولانی یک بهار بی زوال می خواهد ! یک هوای پاک برای تنفس .. برای ریه های غبار گرفته ما ! دممان خاموش گشته ! این قله های برف گرفته اگر نیایی آنقدر خواهند گریست تا بهمن گریه هاشان تا دامنه بیاید .. هوای ما را همیشه داشته ای !… بیشتر »
… به خودمان دروغ نگوییم .. ما آنگونه که شایسته آمدنش بود ، انتظار نکشیدیم ! ما همه دروغ می گوییم ! انتظار نشانه دارد ؛ چشمان یعقوب صدق ادعای او بود ! و صبر ایوب و انتظار نصرت وعده خدا نشانه کامیابی و انتظار سازنده او ! تنها کسی که در این زمانه… بیشتر »
… نیمه شعبان یعنی ؛ زنهار ! بدانید و آماده شوید .. معلم به کلاس بر می گردد . معلمی که ساعتی برای آزمودنتان و مهیا گشتنتان برای امتحان فصل آخر تنهایتان گذاشت حالیکه از پشت پرده نظاره گرمتان بود و ثانیه ای از کردارتان غفلت ننمود .. که غفلت از آن… بیشتر »
… همیشه آخرینها در ذهن می ماند خاطره آخرین دیدار .. چشمهایت بسته بود . نتوانستم خداحافظی کنم ! حتی تصورشم هم محال می نمود بروی و دیگر نیایی ! اما واقعیتی که تا امروز نپذیرفته ام همین بوده که باورم نمی آید ، تو رفته ای بی خداحافظی ! و چه زیبا… بیشتر »
… اشکهایم ایستاده اند ! . . . پای حرفشان ایستاده اند … اشکهایم استقامت دارند پای خواسته شان اشکهایم روشنایی عجیبی دارند .. معلمی هستند برای دل بیمارم .. می سوزند و روشنایی می دهند .. نفسشان گرم است .. .. #شعر_سپید تسنیم نوشت بیشتر »
… شاهزاده ارشد ارباب سلام .. نمی دانم خاطره اولین عشقبازی ام با زلف محبتت را بنویسم یا نه !! یا برای دلم نگهدارم ! کوچه های کودکی خوب بیاد دارند .. کودکی دو ساله بودم به نص کلام مادرم و به صراحت واژگان تمام اهل محل آغوش مادرم رگهایم شیر مادر… بیشتر »
… روز میلادت رسیده و من قادر نیستم این کلبه درویشی را برای روز بی نظیر آمدنت نورباران کنم قدری از نور جبینت را به این تسنیم نگار بتابان … ای نور دیده حسین ! شهزاده ارشد ارباب ! اضطراب دارم نگاهم کنی و ابراز ارادتم را نپسندی … خودت می… بیشتر »
… این روزها از صداقت اسلامی دیگر چندان خبری نیست !! همه چیزی می گویند و جور دیگر عمل می کنند .. امروز برای کاری رفتم حوزه ای که در آن درس خوانده بودم ! حوزه ای که در این دو سال فارغ التحصیلی به بهانه های مختلف و مجالس و دوره و جشن زیاد رفتم . بعد… بیشتر »
… این روزها که هنگامه انتخاب است بیشتر باید حواسمان جمع باشد که هر چه امروز انتخاب می کنیم فردا روزی در ساحتی باید پاسخگو باشیم .. چرا انتخاب ؟! چرا که خداوند با اختیاری که به ما داده قصد امتحان مان دارد و اگر پشتوانه انتخاب مختارمان حجت عقلی… بیشتر »
… دستهایم به کرامتت گره خورده به دلم وعده داده ام نگاهت را ! ای شکوه سبز بهاران … پنجره حاجتهایم به آسمان عنایتت باز است … جواب اگر دهی ام دنیای دلم نشاط می گیرد . جواب اگر ندهی ام که ممکن نیست صبری خواهم کرد تا اجابتم… بیشتر »
… تا نیمه ماه پیامبر چیزی نمانده من در بازی دنیا می روم تا جایی پنهان شوم تا تو پیدایم کنی ! آنقدر این پنهان شدنها که بدست پیدا شوم را دوست دارم که ؛ اما نه نگذار بروم و از تو دور شوم ثانیه ها و دقایقی که بی حضور تو در گرماگرم سوق دنیا در همهمه… بیشتر »
… ¤¤¤¤¤ می گوییم اهل ولائیم .. اما پشت کرده ایم به راهی که تو از آن خواهی آمد .. می گوییم : دوستت داریم .. اما گاها در صف کسانی هستیم که پشت به تو کرده اند .. آقا ! ما کجای راهیم ؟!! داریم چه می کنیم با خودمان ؟! کبرها، حسادتها ، تنگ نظری ها… بیشتر »
… از بعضیا تعجب می کنم !! المسلمون عند شروطهم بار معنایی تعهد آور عمیقی داره ! نمی دونم من خیلی حساسم یا بعضیا خیلی بی خیال سلوک دینی شدن ! هفته پیش تو مسیر برگشت طب سنتی خانمی اومد جلو گفت : ببخشید به گمانم مسیرمون یکی باشه تو یه کوچه… بیشتر »
… چه زیباست دیدن دست خدا پشت حیله های نابندگان! چه زیباست افتادن پرده های ناپیداها .. و انگشت حیرت حیله گران .. دنیا پشت پرده حیله حیله گران است .. طمع رسیدن به دو روزه دنیا سبب حیله گری و حق خوری خیلی هاست اما براستی زمان اندیشیدن نرسیده؟ خوب ،… بیشتر »
… هر ثانیه شوق زیستن در روزگار سبز آمدنت ذوب می کند جانم را .. دوستی ات آذوقه جانم و طعام روحم .. شرمسارم به حد سهم گنهکاری خودم .. چشمهایم لایق دیدن تو نیستند .. ما مردگانیم اگر انتظار تو در دلمان ریشه نداشته باشد .. بمیرم برای غربت بی مثالت… بیشتر »
… چقدر کارتان سخت است !! که من تصاویرتان را حتی براحتی نمی توانم تماشا کنم !! دارید جهاد می کنید در راه خدا .. عرق می ریزید و صاحب حقوق نجومی هم نیستید ؟! اف ! اف بر آنها که از بیت المال می دزدند از کیسه مردم می دزدند و آه و نفرین شما می خرند… بیشتر »
… زمین خسته تر از زمان و زمان خسته تر از زمین ! باران تشنه باریدن بر مهربانی دستانت … دشت آشوب ندیدنت دارد ! و دلم بیمار تر از زمین و زمان چشم براه آمدنت از جاده های سبز انتظار است . شب طولانی تر از خواب و بیداری من ! کدام جمعه… بیشتر »
… خیلی وقت است که دیگر چیزی مهم نیست ! بگذار جمله ام را تصحیح کنم تا برای عالمی که دارند انعکاس احساسم را می شنوند ابهامی نماند .. باید بگویم چیزی در عالم مهم تر از دوست داشتن تو برای دلم نیست … آه که چقدر قلبم از محبتت مشتعل است !… بیشتر »
… دچار تسلسل شده ام ! قلبم بیاد حالم می شکند ، و حالم از شکستن قلبم دگرگون می شود و می شکند … منقلب این تصویر است جانم ! و عقلم مات این هیاهو … اینجا کانون گسلهای عالم است .. … #تولیدی_دست_نوشت تسنیم نوشت بیشتر »
… این سه شب آسمان آنقدر به سقف آرزوهایم نزدیک گشته که دست نوازشش را بر سرم حس می کنم ! ما چه ثروتمندیم که شما را داریم ! این سه شب شبیه هیچ سه شب دیگری نیست .. خودم را در میهمانی می بینم که میزبانانش کریمانند .. کریمند که جای اینکه من هدیه… بیشتر »
… دارم از خودم حرف می زنم مرا به کاوش در عیوب دیگران چکار ؟! دارم از عیب بشری خودم صحبت می کنم از عادت به زیستن در دنیا .. به اینکه به نیامدن تو عادت کردیم اگر اینگونه نیست چرا کاری نمی کنیم ؟! چرا آنی نمی شویم که تو پسند می کنی! دارم از خودم… بیشتر »
… کمی قرار ، کمی آرامش ! کمی شیدایی ! اندکی زمان برای گریستن ! و جرعه ای تنفس ! اینها همه آن چیزهایی است که دل من می خواهد ! اینجا کنار دشت نشسته ام تا تعبیر این کمینه آرزوهایم را ببینم .. .. #تولیدی_دست_نوشت تسنیم نوشت بیشتر »
… مسیر دانشگاه تا خونه دوره ، هوای شهرم به شدت گرم و خشک ! خسته و تشنه بودم ، قدمهامو می شمردم تا زودتر به خونه برسم میدان امام حسین که رسیدم دیدم دو تا نوجون سینی به دست این ور و اون ور میدون ایستادن و تو سینی شربت تعارف می کنن یکی برداشتم و… بیشتر »
… دستهایم را دراز می کنم آسمان نزدیک به زمین ایستاده و سبد در دست ستاره می ریزد ! دستهایم را بالا می گیرم تا ستاره بگیرم امشب ستاره ها چیدنی نیستند ! امشب آسمان به یمن آمدنت ستاره بارانمان کرده … امشب جانم غرق نور و روشنایی است .. جان عالم… بیشتر »
… اینجا ، مطب چشم پزشکی منتظر نشسته ام ! هر اتفاق ساده ای که برایمان پیش می آید حتی همین مراجعه ساده به متخصص چشم ! الهی ! چقدر بی منت احسان می کنی که گمان می کنیم صاحب دارایی هستیم آنچه داده ای چنان بی منت و از سر لطف داده ای که گمان می کنیم… بیشتر »
… این بار از تو گفتن در آدینه ای که به ماه زیبای میلادت باز می شود لطفی دو صد چندان دارد .. امروز و تمام روزهایی که انتظار آمدن تو در آن جریان دارد روز زندگی است و روزهای بدون انتظار وعده آمدنت سخت و بی روح است ! .. امروز دست های مهربانت که به… بیشتر »
… رسید روزهای بی بدیل ماهی که ، مایه سکونت قلب آشفته است .. ماه بهارسان از ؛ سیصد و شصت و اندی روز .. ماهی که چون فکر می کنم در آن سیدالشهداء منت سرمان گذاشته و خاک را مزین به قدوم پر خیر و برکتش ساخته قلبم سرشار از بهجتی لایوصف می گردد ماهی پر… بیشتر »
… وقتی زیاد می دوی .. یعنی زنده ای ! دیگر فرصت خنده و گریه هم نداری ! وقتی می دوی برای اینکه بگویی : خدایا ! برای سپاسگزاری لحظه های نابی که برایم آفریده ای آنقدر دوندگی می کنم تا حس کنم حق ثانیه هایی که برایم داده ای ادا کرده ام ! گو اینکه می… بیشتر »
… آدمی به گل نگاه می کند و با خود می اندیشد ؛ چه عمر کمی دارد !! به باران به بهار ! به سبزه به گیاه ! به مسافر ! به هر چه غیر خودش ! اما هرگز به عمر کم خود نمی اندیشد! گمان می کند هرگز سفری در پیش نخواهد داشت ! گمان می کند همیشه فرصت خواهد داشت… بیشتر »
… شاید فردا افسوس امروز بخورم و افسوس فردا را روز بعدش ! عادت کرده ایم … عادت کرده ایم فردا برسد بعد افسوسش را بخوریم ! درک امروز نیاز دارد به اینکه خودمان را بفهمیم ! خودمان را که بشناسیم دلمان برای خودمان خواهد سوخت برای فرصت های کمی که… بیشتر »
… فرق می کند به چه نگاه کنی ؟! من با طبیعت عجینم! هر سحرگاه ذکرشان می شنوم و شرجی ظهر تسبیحشان! نماز که می خوانند میخوابند .. .. تسنیم.ن : منظره و چشم انداز پنجره اتاقم ! این تصویری است که هر روز چشم می گشایم و می بینم .. اما مهم تر از دیدن صوری… بیشتر »
… پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم : خداوند متعال دنیا را به نیت آخرت می دهد اما از دادن آخرت به نیت دنیا ابا دارد . ¤ جامع الصغیر ¤ تسنیم .ن : پس من روضه رضوان به دو گندم نخواهم فروخت … الهی ! یاریم کن … بیشتر »
… پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم : تا می توانی صبح و شب تلاش کن و در قلبت قصد فریب و نیرنگ کسی را نداشته باش ، چرا که این از سنتمن است. ¤ عوارف المعارف ¤ … بیشتر »
… پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم : مثل افراد با ایمان در دوستی با یکدیگر همچون اعضای یک پیکر است که چون بعضی از آنها رنجور شود اعضای دیگر آرامش نخواهند داشت . … ¤ بحارالانوار ¤ .. پ.ن: ما کجای صحبت پیامبر عزیزمان هستیم . به انتخابات… بیشتر »
… پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم : کسانی بیشتر رویاهای واقعی می بینند که راستگوتر باشند . ¤ کنز العمال ¤ پ.ن: به نظر روح در اثر صدق قابلیت دریافت از عوالم را می یابد .. صدق شاه کلید رستگاری است اما صدق مراتب دارد .. صدق در میثاق ولایت… بیشتر »
… شب زیبایی است . شبی به روشنایی روزهای آفتابی ! شبی که ستاره از مشاعره اش می ریزد شبی به رنگ بهشت ! شبی از دل ملکوت .. شبی از جنس سماوات .. شبی شبیه باران بهاری . .. سبزتر از دشت ! آبی تر از اقیانوس ! سفید تر از برف ! … #تولیدی_دست_نوشت… بیشتر »
… دست ما که خالی است دست ما کوتاه و خرما بر نخیل اما دارد تمام می شود ماهی که ذخیره سالت را می توانستی در نسیم دعای هر روزش بجویی .. در عطر سحرگاهانی که به غفلت گذراندیم .. .. خدایا دستمان خالی است پر کن از محبتت … #تولیدی_دست_نوشت تسنیم… بیشتر »
… مبعث ؛ بعث روح به حقیقت متعالی ! تبلور انسانیت در ثانیه ها ! .. مبعث ؛ انقلابی از نبودن به بودن ! کندن از عدم های خودساخته ! بعث به شرافت و حقیقت ناب توحید ! بعث به جاودانگی ! رسیدن به مفهوم حیات ! زنده گشتن از طهور نامیرا .. .. تلاش برای درک… بیشتر »
… من ساکن سرزمین روشنایی ! من زاده خوبی و لطف ! پدرم از ملکوت و مادرم از بهشت ! به جو و گندم جانم را نمی فروشم .. من بنده ای از بندگان کثیر خدای واحد ! شور در سر و شیدایی در جان ! دارم می آیم ! .. #تولیدی_دست_نوشت تسنیم نوشت بیشتر »
… شب بود و قاعده شب این حوالی ، بیداری ! بیداری از جنس تسبیح ! شب بود و بیقراری ! شب و بیداری از جنس محبت ! بیداری دلی بر ساحل کویر ایستاده ! ناگهان در ناگهان دستی آمد، و کشیده شد بر سر دل ! دل قرار گرفت ! دستی از جنس عالی نور ! از جاده ملکوت… بیشتر »
… نور روشن و زیبایی در جبین ابوطالب ! آزموده به صبر ! گنجانده شده در قلبش آفتاب ! ایمانش خالص .. صاحب جزمی متعالی ! تا آخرین نفس جنگنده با کفر ! که خدا را با هیچ کس و چیزی معامله نکرد ! نوری اعظم در جبین به نشانه تایید خدا بر ایمانش ! ابوطالب پدر… بیشتر »
… نمی فهمم دنیایی که نفهمید تو را ! روضه ات سرشار از تنگنای مرگ می کند جان بیمارم را ! چشم خلق شده برای دیدن تو .. و الا چه سود از چشمی که نمک محبت تو بچشد و در غمت ساکت باشد .. حضرت باب المنظور ! حضرت باب الحوائج که گشاینده گرههای کور حیاتی ..… بیشتر »
… من می دانم معنای زندان را زندانی به بزرگی ندیدن امامم … اما اگر بخواهم پرده بردارم برابر دلم از مظلومیت لایدرکت آقا .. دلم تاب نمی آورد .. دق می کند دلم ! چگونه فکر کنم به ثانیه های روشن یک امام در انزوای زندان زندانی به بزرگی نفهمیدنها!… بیشتر »
¤¤ جمعه نوشت۲۱ ¤¤ … وقتی آخرش زیباست دیگر چه اهمیتی دارد ریشخندمان کنند ! وقتی آخرش طلوع نور تو بر دلهامان باشد دیگر چه فرق می کند که چه اندازه به سخره مان بگیرند .. در حقمان کوتاهی کنند ، منزویمان کنند ! حقوقمان را زیر پا بگذارند .. وقتی پدر… بیشتر »
… ای وای بر ما .. کجای راه انتظار توایم ؟! این انتظار است که برابر دشمنانت ضعف نشان دهیم .. این انتظار است که مقابل شیطان تعظیم کنیم و بعد از تو بگوئیم .. این چه مرامی است !! ما که از جواب دادن و مناظره زنده مقابل خلقت می ترسیم فکر زمستان… بیشتر »