#دست_نوشته
« ظلمات از در و دیوار جهان می ریزد ! »
پسران (حتی پسران خانه امیرالمومنین علیه السلام) در نبود پدر خیلی زود جای پدر را پر می کنند …
حسن علیه السلام ، پدری میکند خواهران و برادران و امت را …
حسین علیه السلام ، پدری میکند خواهران و برادران و امت را …
عباس علیه السلام که دیگر جای خود …
دست به سینه مقابل فرزندان فاطمه سلام الله علیها می ایستد همیشه …
اما …
هیچکس « علیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ » نمیشود …
دنیا فقط یک« علیــــــــــــــــــــــــــــــــــــ » به خود دیده …
از اینرو نیز فرزندان معصومش(ائمه طاهرین) از آنکه ایشان را امیرمومنان بخوانند نهی کردند .
امیرمومنان فقط حیدر کرار بود و هست و خواهد بود و بس …
امیرمومنانمان کو؟
پدرمان کو؟
علیـــــــــــــــــــــــــــــ کو؟
ظلمات از در و دیوار جهان می ریزد بی « علیـــــــــــــــــــــــــــــــــ » …
#نذر_شده
#دست_نوشته
« معلم »
همه شنیده اند …
وقتی نزدیک خانه رسیدند ، فرمود : رهایم کنید خودم بروم تا با دیدن این حال و روز ، دخترانم نترسند …
شاید یاد روزی افتاد که بچه ها ، در خانه می لرزیدند از ترس فریادهای وحشیانه ای که می آمد : میسوزانیم ! خانه را با اهلش آتش میزنیم !
این حسرت به دل بابای خانه ماند که طفلان ترسیدند و لرزیدند و …
باز هم همه شنیده اند …
وقتی حسین علیه السلام بالای سر علمدارش رسید ، از او خواست به خیمه ها بازش نگرداند و همان جا رهایش کند تا شرمنده چشمان منتظر طفلان نشود …
این رهایم کن ، حرف آسانی نبود … در شرایطی که چشمانش را خون فرقش گرفته بود و جایی را نمی دید و حیران و منقلب ، به سنگهایی که از هزار سو پرتاب میشد تکبیر میگفت و ذکر … و در تنهایی و خلوتش خدا را میخواند …
این درسی بود که از پدر آموخته بود …
اصولا عباس علیه السلام ، شاگرد بسیار خوبی بود برای پدرش امیرالمومنین علیه السلام …
یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی
و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا
ان اکرمکم عندالله اتقیکم حجرات ۱۳
ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم
و در گروهها و تیرههای بزرگ و کوچک
جای دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛
همانا گرامی ترین شما نزد خدا،
با تقوی ترین شماست.
اشاره آیه به تفاوت تیره ها و قبائل
برای بازشناسی از یکدیگر!
اینکه تفاوتها را به رسمیت بشناسیم
اما نه برای تفاخر بلکه این تفاوتها
ظاهری و برای سهولت شناخت شما
از یکدیگر است …
معضلی که هم اکنون در جامعه با آن
مواجهیم توجه بی رویه به ظاهر و یک
شکل سازی ظاهر است که از نظر
روانشناختی دید انسان را دچار خستگی
می کند این همه حجم عمل های زیبایی
غیر ضروری و به هم ریختن قاعده
تفاوتهای ساختاری نشان از ظاهر گرایی
جامعه دارد و حقیقتا چهره ها در اثر سیل
عمل های بی رویه زیبایی از تفاوت
زیبایی شناختی خود فاصله گرفته و
جامعه را دچار رخوت و ظاهرمآبی
تقلیدی کرده است و باز اشاره دارد
به همان تفاخر که در جاهلیت بوده
در حالیکه آیه می فرماید این تفاوتها
برای شناخت شما و سهولت زندگی
اجتماعی است و تنها ملاک ارزش نزد
خدا تقوی است و این یعنی توجه به
باطن و پاکسازی جان از رذایل و با
این روند جامعه و ظاهر گرایی سهم
حرکت به کمال و تقوی کجاست ؟
…
#تولیدی_آیه_نوشت
تسنیم نوشت
…??
دارم فکر می کنم چرا اینجا پابند شدم ؟!
من که از سال 85 وبلاگ داشتم
و می نوشتم .
دست به قلمم بد نیست یعنی اینطوری
بگم هیچ وقت خدا لنگ نوشتن نموندم
اگه این همه نثر و قطعه و شعر سپید و ..
رو چاپ نکردم یا اصلا به صرافتش نیفتادم
چون شهرمو خوب می شناسم البته این از
باب گفتن جزء باشه و اراده کل شهر که
مخلوق خداست و دوست داشتنی غرض
فضای فرهنگی شهره !
عجبا تو دوره تحصیل ساعات انشاء حال
همه گرفته بود الا من !
تند نویس بودم و خلاق !
اهل طبیعت و استماع نجوای گل سرخ !
تو کلاس که داشتیم دیکته می نوشتیم من
زود تموم می کردم و بعد با ذوق
کودکانه ای منتظر میشدم بقیه بهم برسن
معلممون دوباره تکرار می کرد دور دوم
که می خوند من حالم بد میشد بعد زل
می زدم به طبیعت شیطون پشت پنجره !
من عادت داشتم کنار پنجره بنشینم
البته این تو سفرم صدق می کرد
حتی تو هواپیما ? !
حالا شاید کسی فکر کنه من چقدر تندی
نوشتم و ذوقم کردم و زل زدم به پنجره و
طبیعتی که یواش از پشت شیشه
وسوسم می کرد برم بیرون ! ?
خب توضیحی ندارم چون اینقدر
سریع بود نوشتنم.?
نه فقط نوشتن که تو خوندن همین طور
بود . حالا بماند به جای اینکه تو حوزه
تشویق بشم سرکوفت شنیدم که چرا
قرآنو تحدیر می خونم یا
فقهو زود میفهمم ؟! ?
سر همین جایگاهی که اصل سرعت تو
زندگیم داشت و یه جا بند نمی شدم رفتم
یه دوره ورزش رشته کنگ فو خوب بود
اما وقت و هزینه هاش اجازه ادامه نداد …
تکواندو هم رفتم تا زرد ولی خب
دیگه شهر ماست دیگه !!!
آهان !
داشتم می گفتم چرا اینجا پابند شدم …
نمی دونم ! ?
اینارو نگفتم که بگم نمی دونم …
اما واقعا نمیدونم شاید ، تاکید می کنم
شاید اون جور که آقا هم گفت من خودمو
بیشتر حوزوی می دونم تا
هر عنوان دیگه ای ..
با اینکه من اولش دانشگاهی بودم
ولی خب !
با اینی هم که خیلی جفا بهم شده ولی طرف حسابم امام زمانه !
با بقیه چکار دارم ؟!
اگه بدی هم می کنن خدا میبینه
پس چه غمی ؟!! ?
…
#تولیدی_زندگی_نوشت
تسنیم نوشت
…
ما گمان می کنیم همه در گذرند
و ماییم پایه ثابت لایتغیر که ،
خواهیم ماند !
گمان ریشه سوزی است !!
اصل لایتغیر و ثابت الله تعالی است
و غیر حضرتش همه ،
فانی هستیم و در گذر !
برگ فرو افتاده از درختی کهن را
که گمان نمی کرد فرو افتد ،
دانه های برف که از هنگامه تولدشان
تا مرگ فاصله ای کوتاه جریان دارد ..
تا عمر صد ساله انسانی
در گوشه ای از خاک !
از آن چند ثانیه افتادن دانه برف
و این صد سال راه زیادی نیست !
همه اش یک تصویری در گذر است
که قرار نبود بماند ..
رفتن را باور کنیم !
ثابت و لایتغیر را بشناسیم
و خاضع شویم برابر اراده اش !
چرا که فقط اراده لایتغیر حکیمانه
مطلق او شایسته سرخم کردن است .
سرمان که خم خواهد شد ؛
اما زیبا این است که بفهمیم
و عاشقانه سر خم کنیم …
مانند خضوع شاخه های بید مجنون
که نه سری برایش مانده و نه دلی
بیقرار حقیقت توحید ؛
پیشانی بر زمین سائیده …
در عبادت است …
…
#تولیدی_نثر_نوشت
تسنیم نوشت